" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٦٨: هر چه بینی در میان انجمن

هر چه بینی در میان انجمن
عاشق و معشوق را بین همچو من
گر خیالی نقش بندی در ضمیر
یوسفی را می نگر در پیرهن
در دل ما آتش جان سوز عشق
روشنش می بین چو شمعی در لگن
کفر زلف اوست عالم سربسر
کفر زلف از روی ایمان برفکن
عاشق و معشوق و عشقی ای عزیز
یادگار ما نگهدار این سخن
نور او در دیده عالم نگر
زانکه او جان است و عالم چون بدن
نور چشم نعمت الله را ببین
خلق و حق با همدگر می بین چو من