" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٩٠: دو سخن می شنو یکی می گو

دو سخن می شنو یکی می گو
سخن او بگو ولی با او
سخن ای یار گرچه بسیار است
بشنو از دوستان سخن کم گو
قدمی نه به بحر ما با ما
عین ما را به عین ما می جو
تو چنین غافل و به خود مشغول
لحظه ای نیست حضرتش بی تو
باش یکتا و از دوئی بگذر
با دو رو کی یکی شود یک رو
در خم می نشین و غسلی کن
خرقه خود به جام می می شو
نعمت الله مدام می گوید
وحده لااله الا هو