گوش کن تا بشنوی اسرار او
            چشم بگشا و ببین انوار او
         
        
            روشن است از نور رویش چشم ما
            لاجرم بیند به او دیدار او
         
        
            هر زمان او را بود کاری دگر
            کار خود بگذار و بنگر کار او
         
        
            ما خراباتی و رند و عاشقیم
            اوفتاده بر در خمار او
         
        
            غیر او در آتش غیرت بسوخت
            کی بود با یار غار اغیار او
         
        
            صورت و معنی به همدیگر نگر
            هم مؤثر بین و هم آثار او
         
        
            نعمت الله بر سر دار فنا
            خوش برآمد تا بود اسرار او