چشم عالم روشن است از نور او
ناظر او نیست جز منظور او
او ظهوری کرده ما پیدا شدیم
غیر او خود نیست این مشهور او
در ولایت ما حکومت می کنیم
حاکمیم از حکم در منشور او
ای که گوئی خواجه دستوری خوش است
من ندانم غیر او دستور او
آفتابی می کند پنهان به ابر
لاجرم پیدا بود مستور او
در دل ما عشق جانان جان ماست
جنت اعلی ترا و حور او
نعمت الله نور چشم عالم است
روشن است در دیده ام چون نور او