" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٢٨: درد اگر داری دوا از خود بجو

درد اگر داری دوا از خود بجو
هر چه می جوئی چو ما از خود بجو
تشنه گردی سوبسو جویای آب
غرق بحری آب را از خود بجو
رو فنا شو تا بقا یابی از او
چون شدی فانی بقا از خود بجو
از خودی تا چند گوئی با خدا
خود رها کن رو خدا از خود بجو
گنج در کنج دل ویران ماست
گنج اگر خواهی بیا از خود بجو
صورت و معنی و جام و می توئی
حاصل هر دو سرا از خود بجو
نعمت اللهی و نامت عمرو و زید
نعمت الله را بیا از خود بجو