" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٣٤: تا قیامت ترک جام می بگو

تا قیامت ترک جام می بگو
همدمی خوشتر ز جام می مجو
ساقیا در دور جام می درآر
خرقه سالوس رندان را بشو
جان ما آئینه جانان ماست
جان و جانان خوش نشسته روبرو
واعظ ار منعت کند از عاشقی
وعظ بی حاصل بگو دیگر مگو
یک نفس بی عشق و جام می مباش
گر نه ای هم صحبت خواجه دلو
بسته ام نقش خیال او به چشم
هر چه آید در نظر بینم به او
نعمت الله در همه عالم یکی است
گر نه ای احول مبین آن یک به دو