غیر ما در بحر ما از ما مجو
عین ما می جو تو از دریا و جو
در دو عالم آن یکی را می نگر
سر آن یک پیش هر یک وامگو
آینه بردار تا بینی عیان
یار تو با تو نشسته روبرو
دست بگشا دامن خود را بگیر
هر چه می خواهی ز خود آن را بجو
موج و دریائیم در بحر محیط
آب روی ما روان شد سوبسو
جام می در دور می گردد مدام
گه صراحی می نماید گه سبو
سید و بنده دو نام و یک وجود
یک حقیقت در عبارت ما و تو