درین دریا درآ با ما و عین ما به ما می جو
چه می جوئی ازین و آن خدا را از خدا می جو
عجب حالی است حال ما که گه موجیم و گه دریا
بهر صورت که بنماید از آن معنی ما می جو
خرابات است و رندان مست و ساقی جام می بر دست
حریفی گر همی خواهی بیا آنجا ز ما می جو
به عشقش گر شوی کشته حیات جاودان یابی
چو جانت زنده دل گردد ز جانان خونبها می جو
درآ در بزم سرمستان می جام فنا بستان
بنوش آب حیات ما بقائی زان فنا می جو
حضور بینوایان است و ما سردار ایشانیم
بیا بنواز ساز ما نوای بی نوا می جو
بگرد دو سرا گردی که می جویم مراد خود
بگیر آن دامن خود را مراد دو سرا می جو
اگر درد دلی داری بیا همدرد سید شو
حریف دردمندی جو ز درد دل دوا می جو