" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٤٣: چشمی که ندید نور آن رو

چشمی که ندید نور آن رو
تاریک بود چو روی هندو
با ما بنشین خوشی درین بحر
ما را به کف آر و ما به ما جو
از جام حباب آب می نوش
از ما بشنو مرو به هر سو
گنجینه و گنج پادشاهی
مفلس گردی روان به هر سو
هر ذره ز آفتاب حسنش
یا سایه نور اوست یا او
در جام جهان نما نظر کن
تا بنماید بتو یکی دو
در مجلس عشق و بزم رندان
چون سید مست ما دگر کو