" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٦٢٨: درآمد ترک سرمستی که غارت می کند خانه

درآمد ترک سرمستی که غارت می کند خانه
چنان مست است کز مستی نداند خویش و بیگانه
ز عشقش آتشی افروخت، جان عاشقان را سوخت
وجود ما و عشق او مثال شمع و پروانه
خرابات است ما سرمست و ساقی جام می بر دست
بهشت جاودان ما بود این کنج میخانه
درین بزم ملوکانه نشسته جان و جانانه
نشسته جان و جانانه درین بزم ملوکانه
اگر جان است حیران است اگر دل واله عشق است
و گر علم است نادان است اگر عقل است دیوانه
برو ای عقل سرگردان که من مستم تو مخموری
سخن از غیر می گوئی مرا با غیر پروانه
بیا ای مطرب عشاق و ساز عاشقان بنواز
حریف نعمت الله شو بخوان این قول مستانه