" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٦٤٦: بی درد دلی دوا نیابی

بی درد دلی دوا نیابی
نگذشته ز خود خدا نیابی
با ما ننشسته ای به دریا
شک نیست که عین ما نیابی
برخیز و بیا بجست و جو باش
از پا منشین تو تا نیابی
تا گم نکنی تو خویشتن را
گم کرده خویش وا نیابی
با خضر رفیق شو که بی او
آن آب حیات را نیابی
بر دار فنا برآ و خوش باش
بی دار فنا بقا نیابی
بیگانه ز خویش تا نگردی
چون سیدم آشنا نیابی