هنر از بی هنر چه می پرسی
حال عیسی ز خر چه می پرسی
نور خورشید را به او می بین
آفتاب از قمر چه می پرسی
لب او بوسه ده شکر آن است
با لبش از شکر چه می پرسی
لیس فی الدار غیره دیار
غیر او ای پسر چه می پرسی
عشق مست است و عقل مخمور است
خبر از بی خبر چه می پرسی
خیر و شر را به این و آن بگذار
قصه خیر و شر چه می پرسی
نعمت الله بگو چه می گوئی
حال این است دگر چه می پرسی