جمالش دیده ام در هر خیالی
خیالش بین که دارد خوش جمالی
خیال اوست نقش پرده چشم
از این خوشتر نمی بینم خیالی
خیالی جز خیال او محال است
محالی را کجا باشد مجالی
مرا چون ذوق می بخشد خیالش
از او خالی نیم در هیچ حالی
غلام سید سرمست ما شو
که تا یابی از آن حضرت کمالی