تنها نه منم عاشق تو بلکه جهانی
گر جان طلبی هان بسپاریم روانی
هر سو که نظر می کنم ای نور دو چشمم
بینم چو خودی بر سر کویت نگرانی
گر نام من ای یار برآید به زبانت
در هر دو جهان یابم از آن نام و نشانی
خواهی که به پیری رسی ای جان ز جوانی
زنهار مکن قصد دل هیچ جوانی
این علم معانی است که کردیم بیانش
خود خوشتر ازین قول که کرده است بیانی
ما نقش خیال تو نگاریم به دیده
بی نقش خیال تو نباشیم زمانی
در آینه دیده سید همه بینند
آن نور که دیدیم در این دیده عیانی