هرچه مقصود تست آن گردد
هر چه گوئی چنین چنان گردد
آفتاب ارچه شب نهان گردید
روز روشن چو شد عیان گردد
دارم امید آنکه این گوشه
مأمن جمله مؤمنان گردد
هر فقیری توانگری یابد
پیر از دولتش جوان گردد
همچو من رند مست کم بیند
گرچه گرد جهان به جان گردد
رد نگردد به هیچ رو هرگز
هر که مقبول مقبلان گردد
باش ایمن که ما رها نکنیم
هر که همراه عارفان گردد
هر معانی که خاطرت خواهد
آن معانی بتو بیان گردد
یار ما دوستار آل رسول
سرور جمله عاشقان گردد
هر که یابد خبر ز حال وجود
واقف از حال همگنان گردد
نوبهار است منع نتوان کرد
بلبل ار گرد گلستان گردد
همه کس دوستدار خود سازد
فارغ از جمله دشمنان گردد
متمکن نشسته با یاران
نه روان گرد این و آن گردد
عارفی کو به ما دهد دل را
جان ما در پیش روان گردد
در جهان هر که نعمت الله یافت
سرور جمله جهان گردد