" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٦

بنه رو بر در میخانه او
توجه خود به آنجا می توان کرد
مرا گوئی به جانان جان توان داد
نکوکاری است جانا می توان کرد
حباب از چشمه آبی چه جویی
شنا در آب دریا می توان کرد
دو عالم را فدای آن یکی کن
به لطف خویش یکتا می توان کرد
درآ در حلقه رندان سرمست
که مستان را تماشا می توان کرد
نظر از چشم نابینا چه خواهی
نظر در چشم بینا می توان کرد
خرابات است و ما مست خرابیم
حریفی خواجه با ما می توان کرد
طلسم و گنج بر هم می توان زد
چنان اسرار پیدا می توان کرد
چو سید نعمت الله رند مستی
درین میخانه پیدا می توان کرد