شیخ اسلام احمد جامی
که دل مرده از دمش حی شد
می او شد عسل چنین گویند
منکر او مشو مگو کی شد
باز رندی دگر به یک جذبه
خم او پاک خالی از می شد
نه میش ماند و نه عسل در خم
شکرش رفت و فارغ از نی شد
گرچه تبدیل خلق خوش باشد
لیکن آن خوشتر است که لاشی شد
نعمت الله که میر مستان است
فانی از خویش و باقی از وی شد