" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٩٨

بر لب دریا چه می گردی نشین
همچو ما با ما در این دریا نشین
مجلس عشق است و ما مست خراب
سر قدم ساز و بیا از پا نشین
در خرابات مغان افتاده ایم
عشق اگر داری بیا با ما نشین
گرد هر در می روی دیگر مرو
بر در یکتای بی همتا نشین
خیز و بنشین زیر دست عارفان
آنگهی بر منصب بالا نشین
دیده روشن اگر خواهی چو نور
در نظر با مردم بینا نشین
خیمه از خانه به صحرا می زنیم
وقت نوروز است و ما صحرا نشین