تا لوای حیدری بر طارم خضرا زدند
کوس عزش بر فراز عالم اعلا زدند
تا که در خلوت سرای لی مع الله شد مقیم
ساکنان حضرتش زان دم ز او ادنا زدند
جود او مفتاح موجودات کردند آنگهی
قفل حیرت بر دهان نطق هر گویا زدند
سرفرازان در هوای خاک پایش همچو ما
از سر همت قدم بر تارک دریا زدند
پادشاهان از برای حشمت هر دو جهان
سکه دولت به نامش بر رخ زرها زدند
عارفان تا نکته ای خواندند از اسرار او
طعنه ها بر گفته های بوعلی سینا زدند
لمعه ای از آفتاب ذوالفقارش شد پدید
عارفان تمثیل نورش بر ید و بیضا زدند
حکم و فرمانش به نام انما کردند نشان
یرلغ توقیع آل آلش از طاها زدند
مقصد و مقصود عالم اوست و ابن عم او
این ندا روز ازل در گوش هوش ما زدند
مسند ملک ولایت در حقیقت آن اوست
در حریم عصمتش روح القدس دربان اوست
هر کسی از گنج سلطانی نوائی یافتند
نقد گنج کنت کنزا نزد سید آن اوست
حق تعالی وصف او فرمود در قرآن تمام
هفت هیکل هر که خواند آیتی در شأن اوست
حاکم است او در ولایت اولیا او را مرید
شاه عالم خوانمش هر کو علی سلطان اوست
یافته حکم خلافت از خدا و مصطفا
هر چه هست از جزو و کل بنوشته در فرمان اوست
روح اعظم جان عالم عقل کل از جان و دل
در امامت این امام انس و جان جانان اوست
گر چه عالم از عطای نعمت الله منعم اند
نعمت الله نعمتی شایسته از احسان اوست
نور چشم عالمش خوانم علی مرتضا
محرم راز رسول و ابن عم مصطفا
گوهر دریای عرفان بحر علم و کان جود
رهنمای ره روان و پیشوای اتقیا
هادیی کز نسل او مهدی هویدا می شود
شاید ار گویند او را اهل حق نور هدا
از ولای او ولایت یافته هر کو ولی است
رو موالی شو که این است اعتقاد اولیا
دوستدار خاندان باش و محب اهل بیت
تابع دین محمد باش از بهر خدا
نیست مؤمن هر که دارد با علی یک مو خلاف
یار مؤمن شو چو ما و تابع آل عبا
از محبت آفتابی بر دل ما تافته
می نماید نور او آئینه گیتی نما