بی نمازی با یکی از اهل راز
            خواست گوید علت ترک نماز
         
        
            گفت : هر وقتی که کردم قصد آن
            آفتی آمد به مالم، ناگهان
         
        
            و آن دگر گفتش که من کردم نماز
            مدتی بسیار و شبهای دراز
         
        
            تا برون آیم ز فقر و احتیاج
            گیرد آن دکان و بازارم رواج
         
        
            حاصلی از وی توقع داشتم
            چون نشد، یکبارگی بگذاشتم
         
        
            این بود احوال جهال، ای عزیز!
            این بودشان پایه قدر و تمیز
         
        
            واجبی را در خیال، این گمرهان
            کرده اند از جهل خود، ممکن گمان
         
        
            داده نسبت بخل یا غفلت به وی
            در مقایل، خویش را دانسته شی ء
         
        
            غیر ممکن، کی ز ممکن کرد فرق
            آنکه در دریای تشبیه است غرق
         
        
            تا نشد اوصاف امکانیش فهم
            کی تواند دید کوته، دست وهم
         
        
            ساحت عزت، چه سان داند بری
            از خلاء و سطح و بعد جوهری
         
        
            تا ندانسته است اعراض عدد
            بر چه معنی خواهدش گفتی احد
         
        
            هرچه گوید، در رضا و در غضب
            زان منزه دان، جناب قدس رب
         
        
            گرچه تقدیس خداوند صمد
            از ره تقلید هم ممکن بود
         
        
            زان جهت گوییم: جمعی از عوام
            یافته در سلک اسلام، انتظام
         
        
            لیک، این اسلام، حکم ظاهر است
            تا برون آید ز گبر و بت پرست
         
        
            گرنه فضل از حق خود دارد قبول
            کی شود مقبول تقلید اصول
         
        
            بلکه آن تقلید هم از مشکلات
            اصل مطلب چون بود از غامضات
         
        
            ز آن، نبی مجمل رساند اول پیام
            که در آن منظور بودش خاص و عام
         
        
            رفته رفته، عقلها چون شد قوی
            یافت بسطی مجملات معنوی
         
        
            آنکه از علم سیر دارد خبر
            کرده در اقوال معصومین نظر
         
        
            دیده اجمالات و تفصیلاتشان
            در تکلم، مختلف حالاتشان
         
        
            سائلی پرسید از تفویض و جبر
            تا شناسد، کیست در امت چو گبر
         
        
            گفت: تفویض، آنکه اعمال تمام
            حق مفوض کرده باشد بر آنام
         
        
            راست گفت؛ این نیز تفویضی بدست
            لیک، آن نه کز پیمبر واردست
         
        
            چون نبودش تاب استعداد و درک
            کرد زان تفسیر، این تفیض، درک