" rel="stylesheet"/> "> ">

الحکایت والتمثیل

برون شد ابلهی با شمع از در
بدید از چرخ خورشید منور
زجهل خود چنان پنداشت جاوید
که بی این شمع نتوان دید خورشید
بدو بشناس او را و فناشو
دران عین فنا عین بقا شو
تو باقی گردی ار گردی تو فانی
تومانی جمله گر بی تو تو مانی