" rel="stylesheet"/> "> ">

آغاز

گرت ملک جهان زیر نگین است
ب آخر جای تو زیر زمین است
نماند کس بدنیا جاودانی
بگورستان نگر گر می ندانی
جهانرا چون رباطی با دو در دان
کزین در چون درایی بگذری زان
تو غافل خفته وز هیچت خبر نه
بخواهی مرد گر خواهی و گرنه
کسی کش مرگ نزدیکی رسیدت
چنین گویند کو رگ برکشیدست
تو هم ای سست رگ بگشای دیده
کز اول بوده رگ بر کشیده
ترا گر تو گدایی گر شهنشاه
سه گز کرباس و ده خشتست هم راه
چو بر بندند ناگاهت زنخدان
همه ملک جهان آنجا، زنخ دان
ز هر چیزی که داری کام و ناکام
جدا می بایدت شد در سرانجام
بسی کردست گردون دست کاری
نخواهد بود کس را رستگاری
بدین عمری که چندین پیچ دارد
مشو غره که پی بر هیچ دارد