" rel="stylesheet"/> "> ">

حکایت سئوال از مجنون در باره لیلی

یکی پرسید از مجنون غمگین
که از لیلی چه می گوئی تو مسکین
بخاک افتاد مجنون سر نگونسار
بدو گفتا بگو لیلی دگر بار
تو از من چند معنی جوی باشی
ترا این بس که لیلی گوی باشی
بسی گر در معنی سفته آید
چنان نبود که لیلی گفته آید
چو نام و نعت لیلی باز گفتی
جهانی در جهانی راز گفتی
چو دائم نام لیلی می توان گفت
ز غیری کفرم آید یک زمان گفت
کسی گر نام لیلی کردی آغاز
بر مجنون همی عاقل شدی باز
و گر جز نام لیلی یاد کردی
شدی دیوانه و فریاد کردی
اگر گم بودن خود یاد داری
روا باشد که از وی یاد آری
ولی تا از خودی سدیت پیش است
اگر یادش کنی آن یاد خویش است