" rel="stylesheet"/> "> ">

گفتار پیغمبر درباره طفل نوزاد

چنین گفتست با یاران پیمبر
که آن طفلی که می زاید ز مادر
چو بر روی زمین افکنده گردد
بغایت عاجز و گرینده گردد
ولی چون روشنی این جهان دید
فراخی زمین و آسمان دید
نخواهداو رحم هرگز دگر بار
که گردد باز در ظلمت گرفتار
کسی کز بند این تنگ آشیان رفت
بصحرای فراخ آن جهان رفت
بعینه حال این کس آنچنان است
که او را از رحم قصد جهان است
چنان کان طفل آید در جهانی
نخواهد با شکم رفتن زمانی
ز دنیا هر که سوی آن جهان شد
بگفتم حال طفلت همچنان شد
دلا چون نیست جانت این جهانی
بر آتش نه جهان گر مرد آنی
اگر قلبت نخواهد برد ره پیش
چگونه ره بری در قالب خویش
که گر راهی به پیشان می توان برد
یقین میدان که بر جان می توان برد
درون دیر دل خلوتگهی ساز
وزان خلوت به سوی حق رهی ساز
اگر کاری کنی همرنگ جان کن
مکن آن بر سر چوبی نهان کن
در اطلس کش ریاضت در نمد نه
که آن کار خر است آن خرد نه
تو گر جامه بگردانی روا نیست
که کار او بدستار و قبا نیست
ولیکن گر توانی همچو مردان
ز جامه در گذر جان را بگردان