جهان معرفت دریای عرفان
امیرالمومنین عثمان عفان
حیابحریست کوراپاو سرنیست
ولی دروی بجز عثمان گهرنیست
کسی در صحبت قرآن همیشه
حیا چون نبودش پیوسته پیشه
دلش در علم و تقوی عالمی پاک
نبی را ونبی را همدمی پاک
نکویی با پیمبر بر گزیدش
مکن ردش چو پیغمبر گزیدش
چو او مقبول قرآن و رسولست
ترا گرنیست مغزت بر فضولست
چنان آن گوهر پاکش صفا داشت
که در دریای قرآن آشنا داشت
دل پاکش چو جان پاک در باخت
بپاکی با کلام پاک در ساخت
بهر حرفی که از قرآن بخواندی
ز سرش صدورق از جان بخواندی
ولی تا یک ورق از جان گرفتی
جهانی علم از جانان گرفتی
بمعنی حرف او بودی جهان
ز کاف ونون ترا این بس نشانی
جهان چون زهر حرفی درون داشت
ببین تا وسعت جان چند و چون داشت
ز یک یک نقطه قرآن چنان بود
که نقطه نقطه چشمش خون فشان بود
زهر نقطه که در اسرار میگشت
بگرد نقطه چون پرگار میگشت
چو عثمان کرد آن بنیاد آغاز
ثواب جمله میگردد بدو باز