کرد درویشی ز درویشی سؤال
کارزویت چیست ای درویش حال
گفت از ملک دو عالم خشک و تر
ناچخی می بایدم اما دو سر
تا بیک سر وا رهانم خویش را
وز دگر سر خواجه درویش را
تا چو نه تو باشی و نه من پدید
حق شود بی ننگ ما روشن پدید
تا درین حضرت خودی می ماندت
صد جهان پر بدی می ماندت
زانکه گر موئی بماند از خودیت
هفت دوزخ پر برآید از بدیت