خطاب آمد که آدم چندگوئی
درون بنموده رویم چند جوئی
بگو تا چند چند گوئی در بهشتم
که من تخم شما اینجا بکشتم
ز حد بگذشت اکنون گفت اینجا
زمانی گوش کن بشنفت اینجا
منم آدم در اینجا رخ نموده
گره از کار عالم برگشوده
منم آدم جمال من تو دریاب
درون خانه شادانم تو دریاب
کنون دلدار اینجا گشت حاصل
بدیدار نبی اینجای واصل
کنون دلدارت اینجا آفریده
در این جنت برایت آفریده
جمال ما است از راز نهانی
که پیدا کرده ام عین عیانی
جمال ماست خوش بنگر تو ما را
که من پیدا بکردستم نکو را
از آن تست آدم شاد دل باش
در این سر بی حجاب آب و گل باش
از آن تست آدم باز بین راز
توئی تست در انجام و آغاز
از آن تست او و تو از اوئی
چو او خوب و دلارا و نکوئی
از آن تست او داد تو بودست
که اینجاگه ز وصفم رو نمودست
از آن تست او در عین تحقیق
بهشت رایگان دادیم و توفیق
تو از وی باز دان دلدار با ما
که از تو آمدست اعیان در اینجا
درون خانه وبنگر تو ایندم
خوش افتادست حوا نیز آدم
ولی اینجا ترا عقدیست پنهان
که بندم من در اینجا من باعیان
به ده صلوات ای آدم بصد بار
بروی مصطفی آن فخر ابرار
به ده صلوات حوا شد قبولت
که از صلوات بینی تو اصولت
به ده صلوات و عین جاودان شو
بصورت برتر از کون و مکان شو
به ده صلوات ای آدم در ایندم
بروح مصطفی کوهست خاتم
به ده صلوات را از بهر کابین
که حوا یافت این اسرار و تمکین