" rel="stylesheet"/> "> ">

در اغراز و اکرام مهمان

ای برادر دار مهمان را عزیز
تا بیابی عزت از رحمن تو نیز
مؤمنی کو داشت مهمان را نکو
حق گشاید باب رحمت رابر او
هر که باشد طبعش از مهمان ملول
از وی آزارد خدا و هم رسول
بنده کو خدمت مهمان کند
خویش را شایسته مهمان کند
هر که مهمان رابروی تازه دید
از خداالطاف بی اندازه دید
از تکلف دور باش ای میزبان
تا گرانی نبودت از میهمان
هست مهمان از عطاهای کریم
هرکه زو پنهان شود باشد لئیم
خیره برخوان کسی مهمان مشو
چون رسد مهمان ازو پنهان مشو
هرکه مهمانت بود از خاص و عام
پیش او می باید آوردن طعام
زآنچه داری از کم و بیش ای عزیز
برد باید بیش درویش ای عزیز
نان بده با جاعیان بهر خدای
تا دهندت در بهشت عدن جای
هرکه ثوبی برتن عاری دهد
در دو عالم ایزدش یاری دهد
بر تن عور هرکه بخشد جامه
حق دهد اورا زرحمت شامه
گر برآری حاجت محتاج را
بر سر از اقبال یابی تاج را
هر که باشد او به دولت بخت یار
خیر ورزد در نهان و آشکار
ای پسر هرگز مخور نان بخیل
کم نشین در عمر بر خوان بخیل
نان ممسک جمله رنجست و عنا
می شود نان سخی جمله دوا
تا نخوانندت بخوان کس مرو
در پی مردار چون کرکس مرو
چشم نیکی از خسیس دون مدار
سقف او را هم تو بی استون شمار
گر کنی خیری تو آن از خود مبین
هر چه بینی نیک بین و بد مبین