الا تدارک ماه صیام باید کرد
خلاف عادت شرب مدام باید کرد
به مصلحت دو سه روزی نماز باید کرد
ز می قعود و به تقوی قیام باید کرد
ز بانگ زیر و بم مقریان بد آواز
به خویش عیش شبانگه حرام باید کرد
ز بهر حفظ سلامت جز این علاجی نیست
که گوش هوش به وعظ امام باید کرد
امام را چو به منبر درآید از در وعظ
لقب خلیفه خیرالانام باید کرد
ز می کشان به صراحت گریز باید جست
به زاهدان به ضرورت سلام باید کرد
هزار مفسده خیزد ز ازدحام عوام
به زهد چاره این ازدحام باید کرد
به نزد مفتی در هر کجا که بنشیند
ستاده دست به کش احترام باید کرد
به هر چه گوید تسلیم صرف باید بود
به هر چه خواند تصدیق تام باید کرد
خوش آمدی که به بهتر خواص کس نکند
کنون ز بیم به کمتر عوام باید کرد
چو چنگ و جام همه ننگ و نام داد به باد
یکی ز نو طلب ننگ و نام باید کرد
به بزم رندان گیسوی چنگ و بربط را
شبی پریشان در سوک جام باید کرد
ز فرط رندی ما آن غزال وحشی بود
به زهد و تقویش این ماه رام باید کرد
به شام عید نماید چو ماه نو ابرو
نظر نخست به ماهی تمام باید کرد
بدان دو طره عاشق کشی که می دانی
بسان حبل متین اعتصام باید کرد
طناب در گلوی شیخ شهر باید بست
روانه اش بر قایم مقام باید کرد
به هوشیاری و مستی رهیست چون به خدا
ازین دو کار ندانم کدام باید کرد
ولی طبیعت از آنجا که سرکشست و حرون
ز حکمتش به سر اندر لجام باید کرد
نه در طریقه رندی حریص باید بود
نه در صلاح و ورع اقتحام باید کرد
به خویش خوش نبود التزام هیچ عمل
به جز مدیح ملک کالتزام باید کرد
رضای خسرو عادل رضای بار خداست
درین مقدمه نیک اهتمام باید کرد
پس از نیایش گیهان خدا و نعت رسول
ستایش شه کیوان غلام باید کرد
خدیو راد محمد شه آفتاب ملوک
که شکر نعمت او بر دوام باید کرد
بلند پایه خدیوی که قصر جاهش را
قیاس از آن سوی نور و ظلام باید کرد
ثنای حضرت او بر دوام باید گفت
دعای دولت او صبح و شام باید کرد
ز اشک چشم حسودش محیط باید ساخت
ز دود مطبخ جودش غمام باید کرد
بقای دهر اگر رو به کوتهی آرد
ز دور دولت او عمر وام باید کرد
وگر خدای بطی زمان دهد فرمان
به عهد شوکت او اختتام باید کرد
زبان تیغش چون آید از نیام برون
ز بیم تیغ زبان در نیام باید کرد
ز روزه تلخ شود کام لاجرم بر شاه
بسیج معذرت از طبع خام باید کرد
گدای درگه شاهنشهست قاآنی
چه شکرهاکه ازین احتشام باید کرد
تمام باد ز شخ کار ملک تا محشر
حدیث را به همین جا تمام باید کرد