ناگه از طبعم مشام دل شنید
            بوی طوفان خیزی کون و مکان
         
        
            بهر آن گردید نطقم نوحه گر
            کز اجل دی میر زرین افسران
         
        
            مالک گردون شکوه کامکار
            کامل عالی سریر کامران
         
        
            زین ملک و سلطانت سلطان حسین
            شهسوار نامدار نوجوان
         
        
            شد روان با هودج گردون اساس
            بهر سیر ملک فردوس از جهان
         
        
            زان الم انس و ملک یک سر شدند
            اهل ماتم بر زمین و اسمان
         
        
            وز پی سال وفاتش از جمل
            بست دل گویا طلسمی در زبان
         
        
            و آن طلسم از شانزده مصرع بود
            کلک عاجل را ز فکرم بر زبان