آمد صفر امروز چو دی رفت محرم
            این شادیت آورد گر آن بود همه غم
         
        
            تا بر عقب ماه محرم صفر آید
            شادیت فزون باد و همه ساله غمت کم
         
        
            ای بار خدایی که تو را یار نباشد
            در حرمت و در مکرمت از تخمه آدم
         
        
            تا هست تو را دولت و اقبال پیاپی
            تو جام می لعل همی خواه دمادم
         
        
            من بنده یکی فال نکو خواهم گفتن
            اندر خور ایام تو ای مفخر عالم
         
        
            خواهم ز خدا تا بود این گردش ایام
            بهتر بودت حال مؤخر ز مقدم
         
        
            ای بوالفرجی کز تو فرح یافته احرار
            وی بونصری کز تو شده نصرت محکم
         
        
            تا لاجرم افلاک همی گوید و ایام
            احسنت زهی پور گرانمایه رستم
         
        
            همواره تو را دولت و اقبال قرین باد
            تا جز به خداوندی و رادی نزنی دم
         
        
            تا روی بتان باشد چون چشم سمن سرخ
            تا پشت سمن باشد چون زلف بتان خم
         
        
            پایندگیت داد به عز اندر ایزد
            کاندر دل احرار عزیزی و مکرم
         
        
            تا شاد همی باش بدین فرو بدین شان
            با حشمت اسکندر و با مرتبت جم
         
        
            همواره بر اعدای تو ایام دژم باد
            روز تو به انواع همیشه خوش و خرم