ای گل چه گلی مانا از گلشن هوئی تو
چشمت مرساد از کس هی هی چه نکوئی تو
یارب چه جمالست این یارب چه کمالست این
از توبه نپرسد کس هم خود نه بگوئی تو
چشمم نگران سویت دل میطپد از خویت
ای روی چه روئی تو ای خوی چه خوئی تو
من میشنوم بوئی از حلقه گیسوئی
کز دست ببر دستم ای بوی چه بوئی تو
یارب ز چه می بود آنک ایزد بسبویت کرد
مست عجبم کردی آیا چه سبوئی تو
گشتم ز میت چون مست خود کوزه من بشکست
وآنگاه نظر کردم دیدم همه اوئی تو
ای (فیض) مکن اسرار نزد کر و کور اظهار
چون گوشی و هوشی نیست بیهوده چگوئی تو