" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٤٧: نیست تاج عشق را شایسته هر جا تارکی

نیست تاج عشق را شایسته هر جا تارکی
تارکی باید دو عالم را برای تارکی
آتش است این عشق میسوزد روان را بیدریغ
خدمتش را کی کمر بندد جز آتش خوارکی
کار باید کرد کار و راه باید رفت راه
عشق را در خور نباشد هر خسی بیکارکی
راهها باید بریدن تا رسی در گرد عشق
با دو دیده ره بریدن نیست آسان کارکی
کی بگلزار حقیقت ره برد هر بوالهوس
کو بیارد صبر کردن بر جفای خوارکی
ناز در ناز است آنجا بارگاه عرتست
پارها باید شدن تا بار یابی بارکی
زاری بسیار باید کرد بر درگاه دوست
تا بجوشد بحر غفران کرم یکبارکی
آه آتش ناک باید تا بجوشد دیگ رحم
گریه بسیار باید تا نشاند ناوکی
سهل باشد (فیض) آسان کردن دشوار خود
سعی کن آسان کنی بر دیگری دشوارکی