این بود حال کافر و مسلم
            که درین تنگ موطن مظلم
         
        
            چون رسید از خدا کتاب و رسول
            آن برد پیشرفت وین به قبول
         
        
            نزدند از سر فساد و غلو
            کافران جز در عناد و عتو
         
        
            و لقد جائهم من الانباء
            کذبوها و صدقوا الاهواء
         
        
            نیست گفتند صدق این روشن
            پیش ما ان نظن الا الظن
         
        
            هست اساطیر اولین به یقین
            بلکه افک قدیم و سحر مبین
         
        
            مؤمنان کرده در پیمبر روی
            هم سمعنا و هم اطعنا گوی
         
        
            به همه گفته هاش گرویده
            حکم هایش همه پسندیده
         
        
            آمنوا نقش لوح خاطرشان
            عملوا الصالحات ظاهرشان
         
        
            کرده ز آتواالزکاة سرمایه
            وز اقیمواالصلاة پیرایه
         
        
            توسن نفس را گرفته لگام
            وز اتمواالصیام ساخته دام
         
        
            کرده طی وادی لعل و لیت
            گشته جازم به عزم حج البیت
         
        
            حرکات همه موافق نقل
            سکنات همه مطابق عقل
         
        
            دایما فی السکون و الحرکه
            کرده اخلاق نیک را ملکه
         
        
            روز حشر از رسوخ آن ملکات
            همه خیرات دیده و برکات
         
        
            درجات بهشت و حور قصور
            شربت زنجبیل یا کافور
         
        
            طلح و سدر منضد و مخضود
            ماء مسکوب و سایه ممدود
         
        
            آن فرش وان نمارق و اکواب
            وان سرر وان کواعب اتراب
         
        
            فاکهات کثیر نامقطوع
            که نباشد ز مستحق ممنوع
         
        
            وان معد کرده چیزهای دگر
            که نکرده گذر به قلب بشر
         
        
            همچنین کل ما ینافیها
            از درکهای نار و مافیها
         
        
            همه اخلاق بوده و احوال
            اثر فعل صادر از عمال
         
        
            کرده آن را خدای عز و جل
            در سرای دگر جزای عمل
         
        
            بوده اینجا معانی پنهان
            گشته آنجا ز جمله اعیان
         
        
            بوده اینجا عوارض زایل
            گشته آنجا جواهر کامل
         
        
            داری اینجاش سنگریزه گمان
            یابی آنجاش لؤلؤ و مرجان
         
        
            اندر این نشئه سنگ خرد و خسیس
            واندر آن گوهر بزرگ نفیس