حکیم دوم چون لب از نطق بست
            سیم این شکر طوطی آسا شکست
         
        
            که ای عرش بلقیس فرش درت
            مه و مهر ازان خشت سیم و زرت
         
        
            سکندر اگر عمر بر باد داد
            به اقبال تو ملکش آباد باد
         
        
            رسد بانگ ازین طارم زرنگار
            که سخت است داغ جدایی ز یار
         
        
            وز آن سخت تر ناسپاسی بود
            که بیرون ز یزدان شناسی بود
         
        
            به آن دامن یار ناید به کف
            شود نیز مزد مصیبت تلف
         
        
            چه زیرک بود هر که زین درد سخت
            کشد بر در صبر و آرام رخت
         
        
            نه تلخ از جزع گردد امروز و شور
            نه از مزد ماند در آینده دور
         
        
            بحمدالله ای آگه از خوب و زشت
            که باشد تو را آگهی در سرشت
         
        
            ز افراط و تفریط خاطر تهی
            روی راست بر موجب آگهی
         
        
            همی رو بر این سیرت مستقیم
            همی زی ز آفات گیتی سلیم