چه شود اگر که بری ز دل همه دردهای نهانیم
            به کرشمه های نهانی و به تفقدات زبانیم
         
        
            نه به ناز تکیه کند گلی نه به ناله دلشده بلبلی
            تو اگر به طرف چمن دمی بنشینی و بنشانیم
         
        
            ز غم تو خون دل ناتوان، ز جفات رفته ز تن توان
            به لب است جان و تو هر زمان، ستمی ز نو برسانیم
         
        
            ز سحاب لطف تو گر نمی، برسد به نخل امید من
            نه طمع ز ابر بهاری و نه زیان ز باد خزانیم
         
        
            بودم چو رشحه دلی غمین، الم و فراق تو در کمین
            نشوی به درد و الم قرین، گر از این الم برهانیم