هزار حسن عبادت ز زشتی عمل است
متاع من دل مجذوب و مستی ازل است
یکیست نقد حکیمان و حسن نادانان
هر آنچه در کتب حکمت است در مثل است
کسی که گشته بتقلید آدمی سیرت
نه آدمیست همان بازآدمی بدل است
بجنگ زاهد و صوفی خوشم بگلشن او
میان بلبل و زاغ چمن همان جدل است
من از حدوث و قدم خامشم ولی گویم
نظیر عدت آینده عهد ما ازل است
قصیده نظم هوس پیشگان بود عرفی
تو از قبیله عشقی وظیفه ات غزل است