" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٩٩

کجاست برق حجابی که از تجلی آن
ستاره سوخته روزگار خود باشم
کجاست طبع سلیمی و حسن لعل لبی
که در معامله آموزگار خود باشم
خوش آن کشش که مرا آنچنان زخود نبرد
که بیخود افتم و در انتظار خود باشم
کجاست مستی عشقی که زاهد از ره طعن
ملامتم کند و من بکار خود باشم
خوش آن معامله عرفی که از زبان دو کون
تو دشمن من و من شرمسار خود باشم