دلی داریم و با جمعی پریشان از غم اوئیم
که میمیرد برای درد و ما در ماتم اوئیم
باین آمیزش و این محرمی گر تو بدید آری
مگن بیگانگی غم که ما هم محرم اوئیم
اگر با مرد غم باشیم تاب آریم این غم را
که ناشایسته چند آرزومند غم اوئیم
بجو فرزانه عرفی که گوید حالت عشقت
که ما دیوانگان هرزه گرد عالم اوئیم