" rel="stylesheet"/> "> ">
4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

دیوان عطار

  • اي آنکه هيچ جايي آرام جان نديدي
    رنج جهان کشيدي گنج جهان نديدي
  • گنج نهاني اما چندين طلسم داري
    هرگز کسي ندانست گنجي بدين نهاني
  • گنج وفا مجوي که در کنج روزگار
    گنجي نيافت هيچ کس از بيم اژدها
  • همان به است که کنجي گزيند اسکندر
    چو روستايي ده گنج مي نهد به حصار
  • دل خود را ز نور سينه او
    گنج اين خاکدان همي يابم
  • گر من اندر ملک دين گنج قناعت دارمي
    خويشتن را ملکت عالم ميسر گويمي
  • گه خازم گنج ايمن و مصلح
    گه باد به دست رند و شياد
  • منطق الطیر عطار

  • گرچه در جان گنج پنهان هم تويي
    آشکارا بر تن و جان هم تويي
  • عقل را بر گنج وصلش دست نيست
    جان پاک آنجايگه کو هست نيست
  • گنج در قعرست گيتي چون طلسم
    بشکند آخر طلسم و بند جسم
  • گنج يابي چون طلسم از پيش رفت
    جان شود پيدا چو جسم از پيش رفت
  • خواجه دنيا و دين گنج وفا
    صدر و بدر هر دو عالم مصطفي
  • در خرابي جاي مي سازم به رنج
    زانک باشد در خرابي جاي گنج
  • دور بردم از همه کس رنج خويش
    بوک يابم بي طلسمي گنج خويش
  • هدهدش گفت اي ز عشق گنج مست
    من گرفتم کامدت گنجي به دست
  • بر سر آن گنج خود را مرده گير
    عمر رفته ره به سر نابرده گير
  • عشق گنج و عشق زر از کافريست
    هرک از زر بت کند او آزريست
  • گر ترا در راه او رنجست بس
    تو يقين مي دان کن آن گنج است بس
  • ديده کس را که برخيزد ز گنج
    مي دود در کوه و در صحرا به رنج
  • گنج چون ديدي که بنهادم نهان
    بکشمت تا برنگويي در جهان
  • بعد از آن ابليس گفت آن گنج پاک
    چون مرا روشن شد، از لعنت چه باک
  • چون نصيب مهتران در دست و رنج
    کهتران را کي تواند بود گنج
  • اسرار نامه عطار

  • تويي معني و بيرون تو اسم است
    تويي گنج و همه عالم طلسم است
  • از آن بايست چندان رنج بردن
    که بي رنجي نخواهي گنج بردن
  • اگر افتد به قصر پادشايي
    هم افتد نيز بر گنج گدايي