" rel="stylesheet"/> "> ">
4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

اسرار نامه عطار

  • کفي خاکست و بادي در ميانش
    تن او چون طلسم و گنج جانش
  • خطاب آمد که تا اين گنج پنهان
    که اين ماييم بشناسند ايشان
  • کسي کو کنه اين اسرار جويد
    کليد گنج در بازار جويد
  • ترا بهر چه مي بايد خبر داشت
    که آن گنج از چه بنهاد از چه برداشت
  • اگر آکنده از سيم و زر گنج
    نخواهي خورد يک دم آب بي رنج
  • يکي گنجي طلب مي کردم از خويش
    چو برخاست آن حجاب و گنج از پيش
  • شبي چون دست سوي گنج بردم
    شدم بي جان دريغا رنج بردم
  • اگر صد گنج زر در پيش گيري
    بروز واپسين درويش ميري
  • الهی نامه عطار

  • ترا بهر چه بايد اين خبر داشت
    که آن گنج از چه بنهاد و چه برداشت
  • اگر آگنده اي از سيم و زر گنج
    نخواهي خورد يک دم آب بي رنج
  • پس آنگه کار آن دختر چنان کرد
    که بس گنج روان با او روان کرد
  • بابراهيم گفتا آشکار است
    که اکنون گنج من بيش از هزار است
  • پدر گنج سخن را کرد در باز
    پسر را گفت کاي جوينده راز
  • هزاران گنج زير خاک مي ديد
    ز مه تا پشت ماهي پاک مي ديد
  • شهي کو را هزاران گنج کم نيست
    بدان ماند که نقدش يک درم نيست
  • ترا صد گنج حق داده ز هستي
    تو با شيطان بهم خورده ز مستي
  • بده از مردمي صد گنج پيوست
    ولي يک جو بمردي کم ده از دست
  • درونش عرش و فرش و هفت افلاک
    نهاده گنج معني در درونش
  • نوائي ده بلطفت بي نوا را
    گداي گنج عشق تست عطار
  • تو بخشيدي مر او را گنج اسرار
    تو مي خواهد ز تو اي جان حقيقت
  • ترا در گنج جان او باز بيند
    تو مي خواهد ز تو در کوي دنيا
  • هیلاج نامه عطار

  • نهادي گنج خود اندر دل او
    دميده از دم خود در گل او
  • در اينجا گنج معني بيشمار است
    در آخر دوستانرا يادگار است
  • درون گنج شو بشکن طلسمت
    در افکن پرده صورت ز اسمت
  • درون از گنج شو بيشک حقيقت
    يقين مر اژدهاي اين طبيعت