" rel="stylesheet"/>
"> ">
نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.
دیوان عرفی شیرازی
آن کو بقناعت مثل آمد او را
گر هيچ نه
گنج
شايگان
ميبايد
گر متاع وصل شيرين را بدان نتوان خريد
بر دل پرويز
گنج
شايگان
آيد گران
دیوان شاه نعمت الله ولی
درآ در کنج دل بنشين که دل گنجينه شاه است
بجو آن
گنج
سلطاني ز
گنج
شايگان
بگذر
هیلاج نامه عطار
درون
گنج
شو چون سالکان تو
حقيقت
گنج
بستان
رايگان
تو
دیوان خاقانی
خاک بيزي کن که من هم خاک بيزي کرده ام
تا ز خاک اين مايه
گنج
شايگان
آورده ام
دیوان صائب
تا به
گنج
شايگان
خم تواند راه برد
چون سبو بايد که خون از چشم افلاطون رود
دیوان محتشم کاشانی
اين بار خود مراد من اندک حمايتي ست
از لطف شه که هست به از
گنج
شايگان
دیوان اشعار منصور حلاج
ز ويراني مترس اي جان که چون دل گشت ويرانه
غمش در کنج اين ويران چو
گنج
شايگان
بيني
دیوان وحشی بافقی
ز بس جوهر که آن کان در زمين بر روي هم ريزد
همه روي زمين در زير
گنج
شايگان
باشد
دیوان باباطاهر
غم عشقت ز
گنج
رايگان
به
وصال تو ز عمر جاودان به
دیوان خاقانی
خاقاني را هزار
گنج
است
يک يک به تو
رايگان
فرستيم
دیوان شاه نعمت الله ولی
چو پادشاه کريم است حضرت سلطان
هزار
گنج
به هر بنده
رايگان
بخشد
کشکول شیخ بهایی
عمر تو
گنج
و هر نفس از وي يکي گهر
گنجي چنين لطيف مکن
رايگان
تلف
دیوان عطار
از در سرشک و گوهر اشک
بس
گنج
که
رايگان
نهادم
هیلاج نامه عطار
نيابي
گنج
معني
رايگان
تو
اگر اينجا نيابي جان جان تو
مصیبت نامه عطار
گر دهد آن
گنج
دستش
رايگان
ذره هرگز نداند قدر آن
دیوان اشعار منصور حلاج
دمبدم از
گنج
طبع و درج چشم
لعل و گوهر
رايگان
خواهم فشاند
دیوان شمس
شاه ما باري براي کاهلان
گنج
مي بخشد به هر دم
رايگان
شرف نامه نظامی
مگر مار برد
گنج
از آن رو نشست
که تا
رايگان
مهره نايد به دست
دیوان عبید زاکانی
طبع عبيد را که چو گنجيست
شايگان
معذور دار قافيه گر
شايگان
کند
دیوان خاقانی
بيت فرومايه اين منزحف
قافيه هرزه آن
شايگان
ویس و رامین
به خوشي چون خراسان جايگاهي
چو مرو
شايگان
محکم پناهي
دیوان مسعود سعد سلمان
جهان بزرگي تو نشگفت اگر
عطاي تو گنجي بود
شايگان
دیوان سنایی
مطربان
رايگان
در
رايگان
آباد عشق
بي دل و دم چون سنايي چنگي و نايي شدند
دیوان عطار
چون آفريدي
رايگان
نه سود کردي نه زيان
اکنون ببخش اي غيب دان هم
رايگان
سبحانه
دیوان شمس
مي فروشد او به جاني بوسه اي
رو بخر کان
رايگان
است
رايگان
در عشق اگر اميني اي بس بتان چيني
هم
رايگان
ببيني هم
رايگان
بيابي
دیوان ناصر خسرو
يکي
رايگان
حجتي گفت، بشنو
ز حجت مراين حجت
رايگان
را
اين را نستانم به
رايگان
من
زيرا که جهان
رايگان
گران است
دیوان انوری
گفتم آخر
شايگان
خوش به از وجدان بد
في المثل چون حادثاتي از وراي حادثات
جوهر الذات عطار
سکون کرد و ز ذات کل عيان شد
پس آنگه لايق هر
شايگان
شد
ویس و رامین
کجا رامين که با تو مهربان گشت
به چشمت خاک راه
شايگان
گشت
به مرو
شايگان
مژده درافتاد
که آمد شاه موبد با دل شاد
به يک هفته به مرو
شايگان
شد
ز غم خسته دل و خسته روان شد
عماري دار چون باد روان شد
به سه هفته به مرو
شايگان
شد
چنان تير که بودش راه پرتاب
ز مرو
شايگان
تا مرز گوراب
سزد گر سنگدل خوانمت و دشمن
که راه
شايگان
بخشايي از من
دیوان فرخی سیستانی
ز بس توده زر که در کاخ او
بهر کنج گنجي بود
شايگان
دیوان عرفی شیرازی
بکام قافيه سنجان ز لذت سخنم
سزد که قافيه
شايگان
شود شيرين
دیوان امیر خسرو
افسوس که شاديي نديدم
وين عمر عزيز
رايگان
شد
دیوان اوحدی مراغی
من آن خاکسارم، که گر برگذاري
بيفتم، کسم
رايگان
برنگيرد
بر سر کوي سبکباران عشق
از گراني
رايگان
افتاده اي
دیوان انوری
انوري گر حريف نرد اين است
ندبت
رايگان
بخواهد برد
بخرش پيش از آنکه بشناسيش
وانگهت
رايگان
گران باشد
آب دندان حريفي آوردي
کوش تا
رايگان
تواني جست
شاهنامه فردوسی
شب تيره از دست پرمايگان
بشد نامداران چنين
رايگان
به نام بزرگان و آزادگان
کزيشان جهان يافتي
رايگان
که گوري فروشد به بازارگان
بديشان دهند اين همه
رايگان
بخفتند ترکان و پر مايگان
جهان شد جهانجويي را
رايگان
نه اين باشد آيين پرمايگان
همي تن بکشتن دهي
رايگان
صفحه قبل
1
2
3
4
5
6
...
98
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن