" rel="stylesheet"/> "> ">
4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

دیوان خاقانی

  • گوشه اي از خلق و کنجي از جهان
    بر همه گنج روان خواهم گزيد
  • بر سر گنج سخاش خامه او اژدهاست
    در دهن خاتمش مهره او آشکار
  • يک کنجدش نگنجد در سينه گنج توران
    يک سنجدش نسنجد در ديده ملک بربر
  • زير سه حرف جاهش گنج است و حرف آخر
    صفري است در ميانش هفت آسمانش محضر
  • عهد نامه وفات زير پر است
    گنج نامه بقات در منقار
  • هر دو چون کوه و گنج خانه علم
    هر دو بحر از درون ول زخار
  • يا از مسام کوه است آب خوي خجالت
    کاندر خور ملک نيست ايثار گنج و مالش
  • عزمش همي شکنجه کند کعب کوه را
    تا گنج زرفشان دهد اندر خور سخاش
  • با شما گويم نيارم گفت با بيگانگان
    کاين نهان گنج از کدامين دودمان آورده ام
  • آشکارا برگرفتن گنج فرخ فال نيست
    من به فرخ فال گنجي در نهان آورده ام
  • تو نپرسي من بگويم نز کسي دزديده ام
    کز در شاهنشهي گنج روان آورده ام
  • چشمه خورشيد لطف بل که سطرلاب روح
    گوهر گنج حيات بل که کليد کرم
  • غبن بود گنج عرض خازن او اهرمن
    ظلم بود صدر شرع حاکم او بوالحکم
  • ملک خراسان به تيغ باز ستاني ز غز
    پس چه کني در نيام گنج ظفر مکتتم
  • گفتم کليد گنج معراف توان شناخت؟
    گفتا توان اگر نشود نفس اسير کام
  • دل دستگاه توست به دست جهان مده
    کاين گنج خانه را ندهد کس به ايرمان
  • خاتون دار ملک فريدونش خوان که نيست
    کابين اين عروس کم از گنج کاويان
  • من اندر رنج و دونان بر سر گنج
    مگس در گلشن و عنقا به گلخن
  • دست آهنگر مرا در ما ضحاکي کشيد
    گنج افريدون چه سود اندر دل داناي من
  • مالک الملک سخن خاقانيم کز گنج نطق
    دخل صد خاقان بود يک نکته غراي من
  • جرم من آن است کز خزاين عرشي
    گنج خدايم ولي گداي صفاهان
  • گنج خدا را به جرم دزد نگيرند
    اين نپسندند ز اصفياي صفاهان
  • ديدم که گنج خانه غيب است پيش روي
    پشت از براي نقب خميدم به صبح گاه
  • لشکر گهت بر حاشيت، گوگرد سرخ از خاصيت
    بر تو ز گنج عافيت عيش مهنا ريخته
  • بدا سلطانيا کورا بود رنج دل آشوبي
    خوشا درويشيا کورا بود گنج تن آساني