" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٥: لاله ی صحرایم از طرف خیابانم برید

لاله ی صحرایم از طرف خیابانم برید
در هوای دشت و کهسار و بیابانم برید
روبهی آموختم از خویش دور افتاده ام
چاره پردازان به آغوش نیستانم برید
در میان سینه حرفی داشتم گم کرده ام
گر چه پیرم پیش ملای دبستانم برید
ساز خاموشم نوای دیگری دارم هنوز
آنکه بازم پرده گرداند پی آنم برید
در شب من آفتاب آن کهن داغی بس است
این چراغ زیر فانوس از شبستانم برید
من که رمز شهریاری با غلامان گفته ام
بنده ی تقصیر دارم پیش سلطانم برید