می دیرینه و معشوق جوان چیزی نیست
پیش صاحب نظران حور و جنان چیزی نیست
هر چه از محکم و پاینده شناسی گذرد
کوه و صحرا و برو بحر و کران چیزی نیست
دانش مغربیان فلسفه ی مشرقیان
همه بتخانه و در طوف بتان چیزی نیست
از خود اندیش و از این بادیه ترسان مگذر
که تو هستی و وجود دو جهان چیزی نیست
در طریقی که بنوک مژه کاویدم من
منزل و قافله و ریگ روان چیزی نیست