" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٦: خودی را مردم آمیزی دلیل نارسائی ها

خودی را مردم آمیزی دلیل نارسائی ها
تو ای درد آشنا بیگانه شو از آشنائی ها
بدرگاه سلاطین تا کجا این چهره سائی ها
بیاموز از خدای خویش ناز کبریائی ها
محبت از جوانمردی بجائی می رسد روزی
که افتد از نگاهش کار و بار دلربائی ها
چنان پیش حریم او کشیدم نغمه ی دردی
که دادم محرمان را لذت سوز جدائی ها
از آن بر خویش می بالم که چشم مشتری کور است
متاع خویش نا فرسوده ماند از کم روائی ها
بیا بر لاله پا کوبیم و بیباکانه می نوشیم
که عاشق را بحل کردند خون پارسائیها
برون آ از مسلمانان گریز اندر مسلمانی
مسلمانان روا دارند کافر ماجرائی ها