بشاخ زندگی ما نمی ز تشنه لبی است
تلاش چشمه ی حیوان دلیل کم طلبی است
حدیث دل بکه گویم چه راه برگیرم
که آه بی اثر است و نگاه بی ادبی است
غزل بزمزمه خوان پرده پست تر گردان
هنوز ناله ی مرغان نوای زیر لبی است
متاع قافله ی ما حجازیان بردند
ولی زبان نگشائی که یار ما عربی است
نهال ترک ز برق فرنگ بار آورد
ظهور مصطفوی را بهانه بولهبی است
مسنج معنی من در عیار هند و عجم
که اصل این گهر از گریه های نیم شبی است
بیا که من ز خم پیر روم آوردم
می سخن که جوان تر ز باده ی عنبی است