" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٦: این گنبد مینائی این پستی و بالائی

این گنبد مینائی این پستی و بالائی
در شد بدل عاشق با این همه پهنائی
اسرار ازل جوئی؟ بر خود نظری وا کن
یکتائی و بسیاری پنهانی و پیدائی
ای جان گرفتارم دیدی که محبت چیست
در سینه نیاسائی از دیده برون آئی
برخیز که فروردین افروخت چراغ گل
برخیز و دمی بنشین با لاله ی صحرائی
عشق است و هزار افسون حسن است هزار آئین
نی من به شمار آیم نی تو بشمار آئی
صد ره بفلک برشد صدره به زمین در شد
خاقانی و فغفوری جمشیدی و دارائی
هم با خود و هم با او هجران که وصال است این؟
ای عقل چه می گوئی ای عشق چه فرمائی