" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣١: سوز سخن ز ناله ی مستانه ی دل است

سوز سخن ز ناله ی مستانه ی دل است
این شمع را فروغ ز پروانه ی دل است
مشت گلیم و ذوق فغانی نداشتیم
غوغای ما ز گردش پیمانه ی دل است
این تیره خاکدان که جهان نام کرده ئی
فرسوده پیکری ز صنم خانه ی دل است
اندر رصد نشسته حکیم ستاره بین
در جستجوی سرحد ویرانه ی دل است
لاهوتیان اسیر کمند نگاه او
صوفی هلاک شیوه ی ترکانه ی دل است
محمود غزنوی که صنم خانه ها شکست
زناری بتان صنم خانه ی دل است
غافل تری ز مرد مسلمان ندیده ام
دل در میان سینه و بیگانه ی دل است