زین پای ادب نیست که در کوی تو آیم
            سازم ز دو دیده قدم و سوی تو آیم
         
        
            ای کاش شوم زودتری خاک که باری
            با باد شرم همره و پهلوی تو آیم
         
        
            در کوی تو گمره شوم از بوی تو با آنک
            آنجا همه زان رهبری بوی تو آیم
         
        
            خورشیدی و من ذره، کنم بی سر و پا رقص
            آن لحظه که در جلوه گه روی تو آیم
         
        
            گفتی که سیاست کنمت، کی بود آن تا
            گل بسته و آراسته در کوی تو آیم
         
        
            گفتی که برو جان ببر از من، چه روم چون
            هر جا که روم بسته به یک موی تو آیم
         
        
            پرسی غم خسرو ز پی شرح، زبان کو
            چون پیش نمکدان سخنگوی تو آیم